بوی خدا

ساخت وبلاگ
قسمت چهل و یکم حامد گفت: تنبیه کسانی که برای امام حسین علیه السلام عزاداری می کردند، سنگین بود و خلیل رحم در کارش نبود.علتش سیاست صدام و حزب بعث در ایام محرم بود.محدودیت کامل. به دستور سروان خلیل، من و حیدر هر کدام به هفتاد ضربه کابل محکوم شدیم. بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 351 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:07

قسمت چهل و سوم به اخلاص و کارهای او اعتقاد داشتم.کلاس های ترجمه،تجوید و صرف و نحو را حیدر راستی،دستور زبان فارسی را اصغر اسکندری.مکالمه انگلیسی را دکتر بهزاد روشن،عربی و ترجمه روزنامه های عربی را حیم خلفیان و محمد آغاجری و ترجمه روزنامه های انگلیسی بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 319 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:07

قسمت چهل و چهارم آیفای حامل نان وارد کمپ شد.راننده اش گروهبان یکم ابراهیم یونس بود. حدود پنجاه و چند سالی داشت. نا پسرش ناصر بود.از اوایل جنگ تا روزی که جنگ تمام شد، در ارتش راننده بود. هر وقت می دیدمش،حس خوبی داشتم.نمیدانم چرا به دلم نشسته بود.آن بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 335 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:07

قسمت39 نیشخند بدی میزند و به صندلی فشارم میدهد.کوله ام را مثل سپر مقابلم میگیرم تا بیشتراز این دستانکثیفش ب من نخورد. هق هق میزدم و بانفرت سرش داد میکشم. انگشت اشاره اش را جلوی بینی اش میگیرد و ابروهایش را بالا میدهد _ هیـــس...هیسسس... ببند دهنتو. بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 358 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:07

قسمت41 فنجان قهوه را روی میز میگذارم و از پنجره ی سرتاسری کافه به خیابان خیره می شوم. زمین را برف پوشانده، مثل اینکه خیال ندارد کم کم جایش را بابهار عوض کند! نیمه اسفندماه و پیش به سوی سالی که بادیدگاه جدید منشروع می شود. یک دستم رازیرچانه ام میگذا بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 333 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:07

قسمت42 دیگراعتقادی به رفتارو کارهایش نداشتم. مرور زمان کورسوی ایمان را دردلم خاموش و سرد کرد.من تمام شدم! عصبی و تلخ بغضم راقورت می دهم و دندان قروچه میکنم.باکف دست روی میزمیکوبم و ازآشپزخانه بیرون میروم.نگاه تیزم رابه مادرم میدوزم و میپرسم: ینی م بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 315 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:07

قسمت چهل و پنجم سامی نگهبان باوجدان کاری کرد،کارستان.فکر نمی کردم برای ما این چنین فداکاری کند. او می دانست اگر تا غروب تیغ پیدا نشود،همکارانش دمار از روزگا بچه ها درمی آورند.او با اشاره ابرویش به من فهماند حواسم به دستش باشد.نگاهم به دستش بود که ی بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 343 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:07

قسمت چهل و ششم امروز صبح، مرا بیرون بردند.سه نفر بودیم که قرار بود تنبیه مان کنند.علی کوچک زاده، حسین شکری و من.بچه ها عکس رجوی را پاره کرده بودند.افسر بخش توجیه سیاسی گفت به علی و حسین هرکدام صد ضربه کابل بزنند.حامد سرِ شلنگ آب را توی دهانم قرار دا بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 315 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:07

قسمت44 شالم را پشت گوش می دهم و کیفم را از قسمت بار برمیدارم. سفر با هواپیما عجیب میچسبد ها!! تا به خودت بجنبی و بفهمی کجای ابرهایـی به مقصد رسیدی. کیف را روی شانه ام میندازم و به سمت درب خروجی می روم کهصدایی ازپشت سر نگاه چندنفررا به سمت خودش میکشد بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 240 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:07

قسمت چهل و هفتم نگهبان ها عکس امام خمینی را سیبل قرار دادند و گفتند در مسابقه دارت باید به طرف عکس رهبرتان نشانه گیری کنید!برای قسمت های مختلف عکس حضرت امام امتیازاتی مشخص کرده بودند.چشم و پیشانی و عمامه ده امتیاز، چانه و گونه هشت امتیاز، محاسن شش ا بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 262 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:07

قسمت سی و هشتم بازداشتگاه پر بود از خاک،سوسک و تار عنکبوت، انگار سال های سال کسی در آن زندان به سر نبرده بود. شام،آب لوبیا بود.هرچندکم بود،اما محبت و معرفت بچه ها به گونه ای بود که هر کس سعی داشت، زودتر از بقیه کنار برود تا مجروحان چند قاشق بیشتر بخورند.با اینکه همیشه گرسنه بودیم، مناعت طبع و گذشت بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 271 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1396 ساعت: 0:08

قسمت سی و نهم وارد اتاق سرنگهبان شدم.سروان خلیل و یک سرهنگ دوم عراقی از بچه ها بازجویی می کردند.خالد محمدی اسیر عرب زبان خوزستانی مترجم بود.مشخصات سجلی ام را پرسید و بعد از ثبت مشخصات فردی ام، پرسید: - تو واحد اطلاعات و عملیات کار می کردم! قسمت سی و نهم وارد اتاق سرنگهبان شدم.سروان خلیل و یک سره بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 250 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1396 ساعت: 0:08

قسمت36 قلبم می ایستد و تمام وجودم یخ میزند! ازشدت لرز نگهداشتن جعبه ی شیرینی و گلها کاری غیرممکن می شود! محمدمهدی کتش را روی شانه ی آن دختر میندازد...دختری که چیزی تاعریان شدنش نمانده! مانتوی جلوباز، جوراب شلواری مشکی ولی نازک، شالی کوتاه روی قسمتی ازسرش و یقه ی بشدت باز! نمیتواند زنش باشد! من عکس بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 287 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1396 ساعت: 0:08

قسمت چهـلم عراقی ها ارایی را که حاضر نبودند ریش خود را بتراشند، بیرون بردند.حامد جلوی بچه ها چانه ام را گرفت و گفت: گفتم: بعضی ها به دلیل اینکه تراشیدن ریش کار حرامی بود،اینکار را نمی کردند.زیربار نرفتم.برایم مهم نبود کتک میخورم. قسمت چهـلم عراقی ها ارایی را که حاضر نبودند ریش خود را بتراشند، ب بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 233 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1396 ساعت: 0:08

خدای من نه دور کعبه است؛ نه در کلیسا؛ نه در معبد؛ خدای من همین جاست... کنار تمام دلواپسی هایم ؛ بغض هایم؛ خنده هایم ؛ خدای من؛ نمی ترساند مرا از آتـش امـــــــــــــــــــا خدای من نه دور کعبه است؛ نه در کلیسا؛ نه در معبد؛ خدای من همین جاست... کنار تمام دلواپسی هایم ؛ بغض هایم؛ خنده ه بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 246 تاريخ : يکشنبه 3 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:01

قسمت سی وسوم خیلی گرم بود،بازداشتگاه پنگه سقفی نداشت.عراقی ها از جای حلقه پنکه سقفی سلول آخری که ابعادش از دیگر سلول ها بزرگتر بود،برای آویزان کردن اسرایی که در بازجویی هجقیقت را نمی گفتند،استفاده می کردند.جیره بندی که کردند،سهمیه آب امشب من یک لیوان شد. قسمت سی وسوم خیلی گرم بود،بازداشتگاه پنگه بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 240 تاريخ : يکشنبه 3 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:01

قسمت سی وچهارم به افسر بازجو گفتم: با چشمان از حدقه درآمده اش نگاهم کرد،بلند شد به طرفم آمد و یقه ام را گرفت،از روی صندلی بلندم کرد و کشیده ای محکم خواباند توی گوشم. قسمت سی وچهارم به افسر بازجو گفتم: با چشمان از حدقه درآمده اش نگاهم کرد،بلند شد به طرفم آمد و یقه ام را گرفت،از روی صندلی بلندم کر بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 249 تاريخ : يکشنبه 3 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:01

قسمت سی و پنجم وقتی دکمه را زدند ناله ام بلند شد.تحمل این برق گرفتگی را نداشتم.بیهوش نشدم اما درد سختی را تحمل نمودم.دو طرف بدن و سرم بی حس شده بود.افسر استخباراتی بهم گفت: گفتم: افسر گفت: قسمت سی و پنجم وقتی دکمه را زدند ناله ام بلند شد.تحمل این برق گرفتگی را نداشتم.بیهوش نشدم اما درد سختی را بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 230 تاريخ : يکشنبه 3 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:01

قسمت33 پاکت چیپس را باز و به مادرم تعارف میکنم. دهنش را کج و کوله میکند و میگوید: اینا همش سرطانه! بازبان نمک دورلبم را پاک میکنم _ اوممم! یه سرطان خوشمزه! _ اگه جواب ندی نمیگن لالی مادر!قسمت33 پاکت چیپس را باز و به مادرم تعارف میکنم. دهنش را کج و کوله میکند و میگوید: اینا همش سرطانه! بازبان نمک د بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 248 تاريخ : يکشنبه 3 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:01

چله zwj; الّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّک الفَرَج رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می خندند) زمانی است که زن بی حجابی و بدحجابی می میرد، و بستگان او را در قبر می گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می پوشانند تا بوی خدا...
ما را در سایت بوی خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbooyekhoda3 بازدید : 227 تاريخ : يکشنبه 3 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:01